سخت ترین سوال دنیا (اگه میتونی حلش کن)
این رو چهطوری حل میکنی؟! فقط یک سؤاله، پس وقت بذار و دربارهاش فکر کن.
از بچههای پیشدبستانی این سؤال پرسیده شد:
«اتوبوس توی این شکل به کدوم طرف میره؟!»
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
حوصله | 0 | 162 | nimasrosh |
خیلــــــــــی دوستـت دارم | 0 | 89 | nimasrosh |
دروغ شده است... | 0 | 87 | reyhaneh |
فرشته کوچولو | 0 | 74 | baran |
تو که می خندی انگاری من وخوشبختی می بوسه | 0 | 139 | baran |
انجیر | 0 | 74 | baran |
بزرگترین دشمن شما کیست؟ | 0 | 81 | baran |
بستنی پنیر خامه ای و توت فرنگی | 0 | 66 | baran |
چراغها | 0 | 68 | baran |
دیوارهای کاه گلی | 0 | 112 | baran |
گزیده جملات رجبعلی خیاط | 0 | 74 | baran |
هنوز عاشــــــــــقانه کنار تـــــــــــــوام . . | 1 | 183 | nimasrosh |
شعری تقدیم به پسران | 2 | 94 | nimasrosh |
شوهر قدرشناس | 0 | 70 | reyhaneh |
آقایان محترم | 0 | 83 | reyhaneh |
دخترهای .... | 0 | 83 | reyhaneh |
همایش زنانه | 2 | 95 | nimasrosh |
ترس نداره عمو شل كن | 4 | 156 | nimasrosh |
بیمارستان آموزشی :D | 4 | 135 | nimasrosh |
زن و شوهر | 0 | 79 | reyhaneh |
این رو چهطوری حل میکنی؟! فقط یک سؤاله، پس وقت بذار و دربارهاش فکر کن.
از بچههای پیشدبستانی این سؤال پرسیده شد:
«اتوبوس توی این شکل به کدوم طرف میره؟!»
روزی ، گرگی در دامنه کوه متوجه یک غار شد که حیوانات مختلف از آن عبور می کنند. گرگ بسیار خوشحال شد و فکر کرد که اگر در مقابل غار کمین کند، می تواند حیوانات مختلف را صید کند. بدین سبب، در مقابل خروجی غار کمین کرد تا حیوانات را شکار کند.
روز اول، یک گوسفند آمد. گرگ به دنبال گوسفند رفت. اما گوسفند بسرعت پا به فرار گذاشت و راه گریزی پیدا کرد و از معرکه گریخت. گرگ بسیار دستپاچه و عصبانی شد و سوراخ را بست. گرگ گمان می کرد که دیگر شکست نخواهد خورد.
روز دوم، یک خرگوش آمد. گرگ با تمام نیرو به دنبال خرگوش دوید اما خرگوش از سوراخ کوچک تری در کنار سوراخ قبلی فرار کرد. گرگ سوراخ های دیگر را بست و گفت که دیگر حیوانات نمی توانند از چنگ من بگریزند.
روز سوم، یک سنجاب کوچک آمد. گرگ بسیار تلاش کرد تا سنجاب را صید کند. اما سرانجام سنجاب نیز از یک سوراخ بسیار کوچک فرار کرد. گرگ بسیار عصبانی شد و کلیه سوراخ های غار را مسدود کرد. گرگ از تدبیر خود بسیار راضی بود.
اما روز چهارم، یک ببر آمد. گرگ که بسیار ترسیده بود بلافاصله به سوی غار پا به فرار گذاشت. ببر گرگ را تعقیب کرد. گرگ در داخل غار به هر سویی می دوید اما راهی برای فرار نداشت و سرانجام طعمه ببر شد.
هیچ گاه روزنه های کوچک زندگیت را به طمع آینده نبند.
تـحمــل سـخــتی
تصویرها را یکی یکی ببیند و بخوانید تا پیام زیبا و پرمعنی را بگیرید
Just Scroll It Down One By One and read to know the Nice & Meaningful Message
Accept the Pain, Future will be Fruitful
درد (سختی) را قبول کنید، آینده پرثمر خواهد بود
Don't feel the work you are doing is pain, because there will be always a
reason for that pain or work.
احساس نکنید کاری که میکنید رنج است، زیرا همیشه دلیلی برای آن رنج یا کار هست
So face the pain, for the pain you face, there will be definitely happiness ahead.
پس با دردش روبرو شوید، دردی که با آن مواجه میشوید قطعاً خوشبختی را به دنبال خواهد داشت
"Don't ask for a lighter load, but pray god for a stronger back
از خدا بار سبک تر نخواهید، بلکه برای پشت قوی تر دعا کنید!
هیچگاه به خاطر اینکه دستیابی به رویایتان مستلزم وقت است از آن دست نکشید، به هر حال زمان می گذرد.
خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک میشود
و بقدر نیاز تو فرود می آید
و بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و بقدر ایمان تو کارگشا میشود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود
و به قدر دل امیدواران گرم میشود
یتیمان را پدر می شود و مادر
بی برادران را برادر می شود
بی همسرماندگان را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
و محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
دلتنگتم از اینکه دلتنگیم بی پایان شده است. سخته وقتی از دنیات دور باشی دنیایی که نبود آن حس بودنت را از تو می رباید.
دوست دارم دستانت را در دستانم بفشارم
دوست دارم چشمانت را در چشمانم گره کنم
دوست دارم آغوشم با آغوشت یکی شود
دوست دارم لبانم با لبانت هم آواز شود
بگذار راحت بگویم دوست دارم لبانم بر روی لبانت جای گیرد و بوسه هایت سیراب کننده ی وجودم گردند
سلام بر ماه پیامبر خدای تعالی.
ماهی که حضرت رسول وعده ی تحقق بهشت در آن را داده است، ماهی که سراسر سرور و جشن است و نورافشانی.
با برکت آغاز می شود، روز دومش، روز وجوب روزه ماه رمضانی است که ریسمان جدایی از باطل و رسیدن به حق می باشد. روز سومش، میلاد برپاکننده حق و صلات، مولانا حسین بن علی (ع) می باشد، روز چهارمش، میلاد ید الحسین، جانبازالحق، مقتدانا ابالفضل العباس بن علی، اُسد العرب می باشد، روز پنجمش، میلاد سید الساجدین، زینت العابدین، مولانا علی بن حسین (ع) می باشد، روز یازدهمش، میلاد سید جوانان و سید الاکبر، اشبه الناس بالرسول المکرم خُلقاً و خَلقاً، علی أکبر، علی بن الحسین (ع) می باشد، روز پانزدهمش،میلاد منجی البشریة، عالم الغیب، راسخ فی العلم، معنی الولایة، مقصد الامامة، مشکاة الحیاة، م ح م د، بقیة الله الاعظم، امام الزمان می باشد.
ماه سراسر برکت و شادمانی مبارک باد.
سلامی به تویی که تمام وجودم از ندیدنت دلتنگ شده است
سلام به تویی که اسمت تکه ی کلامم شده است
سلام به تویی که نگاهت آبادگر خانمان شده است
سلام به تویی که صدایت نوازشگر گوش هایم شده است
سلام به تویی که تنها خود می دانی که با تو هستم
سلام به تویی که امشب نیز در انتظارت چشمانت به سو سو افتاد
سلام به تویی که باز هم در انتظار آمدنت ماندم
پلک دلم می پرد امشب، گمان کنم که در خواب به دیدارم خواهی آمد
به این امید چشمانم را می بندم
اگر قرار باشد تو به خوابم بیایی حاضرم تمام عمر چشمانم بسته بماند
خداوند متعال در سوره صافات آیات 139 ـ 148، به ماجرای حضرت یونس اشاره می کند. دلیل روشنی در دست نیست که یونس چه مدتی در شکم ماهی ماند؟ چند ساعت، چند روز و یا چند هفته؟
در بعضی از روایات نه ساعت، و بعضی سه روز، و بعضی بیشتر و حتی تا چهل روز گفته اند، ولی مدرک مسلمی بر هیچ یک از این اقوال وجود ندارد، تنها در تفسیر علی بن ابراهیم در حدیثی از امیرمؤمنان علی (ع) توقف در شکم ماهی نه ساعت ذکر شده است. بعضی از مفسران اهل سنت مدت آن را یک ساعت هم ذکر کرده اند. ولی هر چه باشد بدون شک این توقف یک امر عادی نیست و انسان نمی تواند بیش از چند دقیقه در محیطی که هوا وجود ندارد زنده بماند و اگر می بینیم جنین در شکم مادر، ماه ها زنده می ماند؛ به خاطر این است که هنوز دستگاه تنفس او به کار نیفتاده و اکسیژن لازم را از طریق خون مادر دریافت می کند.
ماجرای یونس بدون شک یک اعجاز است و این نخستین اعجازی نیست که در قرآن با آن روبرو می شویم، همان خدایی که حضرت ابراهیم را در دل آتش سالم نگهداشت و موسی و بنی اسرائیل را با ایجاد جاده های خشک در وسط دریا از غرقاب نجات داد، همان خداوند قادر است که بنده ای از بندگانش را مدتی در شکم ماهی عظیم سالم نگهدارد.
براساس سخن طبرسی در مجمع البیان، «وَ لَو اَنعَموا الفِکرَ وَ اَمنَعوا النَظَرَ لَعَلِموا أنَّ مَن قَدَرَ عَلی أحَدٍ الأمرینِ قَدَرَ عَلی الآخَرِ».
صدایت زیبایی صبر را با خود می آورد و آرامش با تو بودن. بودنی که تا بودنی هست در کنارم هست حتی در پس بی صدایی و سکوتت.
می خوانمت تا مرا بخوانی. صدایت می کنم تا صدایم را بشنوی. پاسخ عاشقانه ات را نمی شنوم. عاشقانه ها را در بی کلامیت می خوانم.
نگاهت می کنم تا مهربانی را از چشمانت صید کنم. حرفهای ناگفته را از چشمانت به یغما می برم. چشمانت نگاهم نمی کنند ولی بی نگاهیت هزاران جرعه از وفا را به من هدیه می کند.
سخن از شبی به زبان بیاور که سحر ندارد و تا سحر نارسیدنیش در کنارم باش. با تمام وجود تو را تمنا دارم و می خواهم ای تنهاترین خواستنی.
تنها تو با من بمان ای که نامت آرمان من است ای ....