loading...
دل های دوست داشتنی اینجاست بفرمایید داخل
آخرین ارسال های انجمن
baran بازدید : 47 یکشنبه 30 تیر 1392 نظرات (1)

خدایــــــــــا! سرده این پایین، از اون بالا تماشا کن اگه میشـه بیــــــا پاییـن و دستـــــای منـــو ها کن

خدایــــــــــا!سرده این پایین،ببـین دستــامـو میلرزه دیگه حتـــــــــــے همه دنیا،به این دورے نمـے ارزه تو اون بالا من این پایین،دو تایـــــــے مون چرا تنها؟ اگه لیلــــــے دلش گیــــره! بـــــگو مجنون چرا تنها؟

خدایا! من دلم قرصه،کسے غیر از تو با من نیست خیالت از زمین راحت ،که حتــے روز،روشن نیست کسـے اینجا نمـے بینـه که دنیـــــــــــا زیر چشماته یه عمره یـــــــــــادمـــــــون رفته،زمیـن دار مکافـاته فراموشم شده گاهـے،که این پایین چه هـــا کردم کـــــــــه روزے بایـد از اینجـا بــازم پـیــش تو برگردم

خدایـــــــــا! وقــت برگشـتـن یه کم با من مدارا کن شنیــدم گرمــه آغوشـــت،اگه میشـه منــم جا کن

baran بازدید : 77 پنجشنبه 27 تیر 1392 نظرات (1)


او بايد بداند كه همه مردم عادل و صادق نيستند.

به پسرم بياموزيد كه به ازاي هر آدم شياد، انسانهاي درست و صديق هم وجود دارند.

به او بگوييد در ازاي هر سياستمدار خودخواه، رهبر باحميتي نيز وجود دارد.

به او بياموزيد كه در ازاي هر دشمن، دوستي هست.

مي دانم كه وقت مي گيرد، اما به او بياموزيد، اگر با كار و زحمت يك دلار كسب كند، بهتر از اين است كه پنج دلار از روي زمين پيدا كند.

به او بياموزيد كه از باختن پند بگيرد و از پيروز شدن لذت ببرد.

او را از غبطه خوردن برحذر داريد. به او نقش و تاثير مهم خنديدن را يادآور شويد.

اگر مي توانيد به او نقش مهم كتاب در زندگي را آموزش دهيد.
به او بگوييد كه تعمق كند:
به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان،
به گلهاي درون باغچه،
به زنبورها كه در هوا پرواز مي كنند، ‌دقيق شود.

به پسرم بياموزيد كه در مدرسه بهتر است مردود شود، اما با تقلب به قبولي نرسد.

به پسرم ياد دهيد كه با ملايم ها، ‌ملايم و با گردن كشان، گردن كش باشد.

به او بگوييد به باورهایش ايمان داشته باشد، ‌حتي اگر همه خلاف او حرف بزنند.

به پسرم ياد بدهيد كه همه حرفها را بشنود و سخني را كه به نظرش درست مي رسد، انتخاب كند.

ارزش هاي زندگي را به پسرم آموزش دهيد، اگر مي توانيد به پسرم ياد دهيد كه در اوج اندوه تبسم كند.

به او بياموزيد كه در اشك ريختن خجالتي وجود ندارد.

به او بياموزيد كه مي تواند براي فكر و شعورش مبلغي تعيين كند، اما قيمت گذاري براي دل بي معناست.

به او بگوييد تسليم هياهو نشود و اگر خود را بر حق مي داند، پاي سخنش بايستد و با تمام قوا بجنگد.
در كار تدريس به پسرم ملايمت بخرج دهيد، اما از او يك نازپرورده نسازيد؛ بگذاريد كه شجاع باشد

baran بازدید : 45 یکشنبه 23 تیر 1392 نظرات (0)

غم نگاه آخرت تو لحظه ی خداحافظی
گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی
قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار
چه بی دووم بود قول ما جدا شدیم آخر کار
تو حسرت نبودنت من با خیالتم خوشم
با رفتنم از این دیار آرزوهامو می کشم
کوله بارم پر حسرت تو دلم یه دنیا درده
مثل آواره ای تنها تو خیابونی که سرده
تا خیالت به سرم میزنه گریم میگیره
آروم آروم دل تنگم داره بی تو میمیره
گل مغرور قشنگم من فراموشت نکردم
بی تو اینجا رو نمی خوام میرم و بر نمی گردم

baran بازدید : 53 شنبه 22 تیر 1392 نظرات (0)

پرواز كن آنگونه كه مي‌خواهي
و گرنه پروازت مي دهند آنگونه كه مي‌خواهند

baran بازدید : 53 چهارشنبه 19 تیر 1392 نظرات (0)

تا بحال اصطلاح شهر هرت رو زیاد شنیدید اما از خودتون
پرسیدید واقعا شهر هرت کجاست؟
.
.
.
.
.
.
- شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب.

                *******************************************************
- شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگر رو می شناسن..

           **********************************************************
- شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند..

             ********************************************************
- شهر هرت جایی است که درختها علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند.

             ********************************************************
- شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدرها و مادرهاشان را درمان کنند.

            *******************************************************
- شهر هرت جایی است که شوهرها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله 5 دقیقه قدم زدن را با همسران ندارند.

                 *****************************************************
- شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده، چند چادر برپا کرد.

                ****************************************************
- شهر هرت جایی است که خنده نشان از جلف بودن را دارد.

                 ******************************************************
- شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن زود برسن سر کار تا کار کنن و پول تاکسیشونو در بیارن.

               *******************************************************
- شهر هرت جاییه که نصف مردمش زیر خط فقرن اما سریال های تلویزیونی رو توی کاخها می سازن..

               *******************************************************
- شهر هرت جایی است که گریه محترم و خنده محکومه.

                  *********************************************************
- شهر هرت جایی است که وطن هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه پس میرویم ترکیه و دوبی و اروپا و آمریکا و ........ را آباد میکنیم..

                    ********************************************************
- شهر هرت جایی است که هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی.

                 *********************************************************
- شهر هرت جایی است که وقتی می ری مدرسه کیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی.

               ************************************************************
- شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و .... است.

               ***********************************************************
- شهر هرت جایی است که توی فرودگاه برادر و پدرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه ....

              **********************************************************
- شهر هرت جایی است که وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی کنی می گه: نمی دونم هر چی بابام بگه.

                       *******************************************************
- شهر هرت جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی 500 نفر رو دعوت می کنی و شام میدی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو کلی حرف بزنن..

                   *********************************************************
- شهر هرت جایی است که هر روز توی خیابون شاهد توهین به مادرها و دخترها هستی ولی کاری ازدستت برنمیاد.

                ************************************************************
- شهر هرت جایی است که مردمش پولشان را توی چاه میریزن و دعا میکنن که خدا آنها را از فقر نجات بده.

                ************************************************************
- شهر هرت جایی است که به بعضی از بیسوادها میگن پروفسور.

             **************************************************************
- شهر هرت جایی است که ساق پا پیدا و موی سر پوشیده است!!

              *************************************************************
- شهر هرت جایی است که در آن دلال و دزد به مهندس و دکتر فخر میفروشند.

             *************************************************************
- شهر هرت جایی است که مردگان مقدسند و از زنده ها محترمترند.

            *************************************************************
شهر هرت جایی است که ..........
 
خدایا این شهر چقدر به نظرم آشناست...!

baran بازدید : 55 دوشنبه 17 تیر 1392 نظرات (0)

زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد             .

اول: مرد فاسدی از کنار من گذشت و من
گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت: ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!
دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت
 به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی.
گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
سوم: کودکی دیدم که چراغی در دست داشت
 گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟
کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت
 و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
چهارم: زنی بسیار زیبا که درحال خشم
 از شوهرش شکایت میکرد. گفتم اول
 رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم
 چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست؛
 تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

baran بازدید : 54 شنبه 15 تیر 1392 نظرات (1)

طرح لبخند قشنگی کافیست .
که جهانی برهد از غم تاریکی محض
ماه یعنی که کسی ... .زمزمه ای
می شکافد دل شب را آرام .

که نه در غربت مهجور کویر
نه در اعماق دل تیره ی چاه . ..
نه در آرامش مرموز شب اقیانوس ...
و نه در کورترین ... دورترین نقطه ی شهر ...

هیچکس تنها نیست ...
هیچ کس بی ما نیست ...
ماه یعنی بی کسی واژه ی بی معناییست
تا زمانی که نگاهی روشن
در پی کاستن از وسعت تنهایی توست .

و کسی شاهد نادیده ترین بخش شکیبایی توست
ماه یعنی تو در این ظلمت مطلق بدرخش !
و نگو : یار کجاست ؟
بیگمان ... نقش تو در هر دل صافی پیداست ...
ماه .....

طرح لبخند قشنگی کافیست .
که جهانی برهد از غم تاریکی محض
ماه یعنی که کسی ... .زمزمه ای
می شکافد دل شب را آرام .
که نه در غربت مهجور کویر
نه در اعماق دل تیره ی چاه . ..
نه در آرامش مرموز شب اقیانوس ...
و نه در کورترین ... دورترین نقطه ی شهر ...

baran بازدید : 69 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (0)

طلا یا نقره ؟
اگر ارزش سخنان تو به اندازه نقره است ، یقین بدار که سکوتت طلاست …
اندازه واقعی انسان ها
اندازه شما را ، اندازه‌ی آرزو هایتان مشخص میکند …
اشتباهات انسانی
ما برای همه چیز شتاب داریم ، جز برای درنگ هایی که باید بکنیم …
باور کن تاثیر داره
روز تولد ؛ هم میشود گفت یک سال به عمرم اضافه شد ، هم میشود گفت یک سال از آن کم شد …
این نگاه شماست که تفاوت ایجاد میکند …
راز موفقیت
برای اینکه موفق شوید لازم است کارهای جزئی متعددی انجام دهید ؛ که نه کسی آنها را میبیند ، نه برای آنها ارزش قائل میشود …
توجه کنید لطفاً
شوخی ، وقتی شوخیه ، که بعدش مجبور نباشی بگی : ” شوخی کردم ” …
عدالت برقرار است
اگر خدا آرزویی در دلت انداخت بدان توان رسیدن به آن را در تو دیده …
یه بار امتحان کن
برای شناخت بهتر آدمها ، کافیست یکبار برخلاف میلشان عمل کنی ..
کاش اینو زودتر خونده بودم
هزاران شمع را می‌توان با یک شمع روشن کرد بدون اینکه زندگی آن شمع کوتاهتر شود …
تقسیم خوشبختی هیچوقت از آن کم نمی‌کند …
امید داشته باش
هیچ در بسته‌ای وجود ندارد ، اگر قرار بود بسته باشد ، دیوار میساختند …
مرگ
وقت خود را برای نمردن تلف نکنیم ؛ بلکه سعی کنیم با خوب مردن ، مرگ را تلف کنیم …
باور کن
خودت را کوچکتر از آنکه هستی ببین ، تا مردم تو را بزرگتر از آنچه هستی ببینند …
برخورد با مشکل
مشکلات ، انسان‌های قوی را متعالی ، و انسان های ضعیف را متلاشی میسازد …
حقیقت زخم
زخم دلیلی است تا زیر پوستت را ببینی …
شیر صفت
وقتی لاشخور ها به طعمه ای میرسند که شیر درحال خوردنش است ، شیر طعمه را رها میکند ؛ نه از ترس ، برای آنکه میداند طعمه اش دیگر ارزش خوردن ندارد …
تو مسیر خودت حرکت کن
فراموش نکن ، قطاری که از ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد ؛ اما راه به جایی نخواهد برد …
امید دادن
امروز اولین روز بقیه عمر توست …
به خاطر بسپار !
دودی نیست که آتش نداشته باشد …
اول و آخر
اگر اولش به فکر آخرش نباشی ، آخرش به فکر اولش می افتی …
حرف منطقی
فلاسفه خیلی حرفا زدن ، اما منطق هیچکدامشان به پای منطق تو در عشق نمیرسد !
رفتی و گفتی : « همیــن کـــه هســـت » …
آدم باشیم ، نظر شما چیه ؟
هیچگاه نمیتوان با مشت گره کرده ، دست کسی را به گرمی فشرد …
حرف درست
تونل ها راست میگویند ؛ راه هست ، حتی در دل سنگ …
خفه باش !
هنر سکوت را بیاموز ، زیرا مردم کسی که به آنها گوش میدهد را دوست دارند …
پیشه ی راه
نروید از راهی که روندگان آن بسیارند …
نترس
کسی که از شکست ، می هراسد ، به شکست خود اطمینان دارد …
عقیده ی خودم
ترجیح میدهم حقیقتی مرا بیازارد ، تا اینکه دروغی آرامم کند …
نتیجه مهمه !
تا باران نبارد و خدایی گریه نکند ، رنگین کمانی نخواهیم داشت …
بدون کارنامه
زندگی ، سخت ترین تست هوش جهان است …
متانت
هرچه نور بیشتر باشد ، سایه عمیقتر است …
بفهمیم
موفقیت ، پیش رفتن است ، نه به نقطه ی پایان رسیدن

baran بازدید : 50 یکشنبه 09 تیر 1392 نظرات (0)

گراهام بل ِ لعنتی عزیز !

تلفنی که زنگ نمی خورد که

نیازی به اختراع نداشت !!

حوصله ات سر رفته بود

" چسب ِ قلب " اختراع می کردی ؛

می چسباندیم روی این ترک های قلب ِ صاحب مرده مان

و غصه ی زنگ نخوردن ِ تلفنی

که اختراعش نکرده ای را

نمی خوردیم !!

ساده بگویم گراهام بل عزیـــز !

حال ِ این روزهای مرا ، تــو هم مقصری ...

baran بازدید : 55 پنجشنبه 06 تیر 1392 نظرات (2)

معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ...
دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم!
دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:
...
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و كاسه اشك چشمش روی گونه خالی شد . .

baran بازدید : 45 سه شنبه 04 تیر 1392 نظرات (0)


 «داشتن‌ها» همیشه به انسان کمک نمی‌کنند؛ گاه این نداشتن‌هاست که موجب خلق آثار می‌شوند
 
 
 «آ» : «آرامش» وقتی به سراغت می‌آید که «تلاش» کرده باشی.
 
 «ا» : «اعتمادبه‌نفس» یک «سرمایه» است نه یک «کلمه»!
 
 «ب» : برای «بهتر» شدن زندگی‌ات، «بهتر» فکر کن!
 
 «پ» : چرک‌نویس‌های زندگی‌ات گاهی به «پاک‌نویس» احتیاج دارند!
 
 «ت» : «تفاهم» درک کردن نیازهای طرف مقابل است نه دانستن نیازهای خود!
 
 «ث» : «ثابت‌قدم بودن»، یکی از راه‌های «موفقیت» است.
 
 «ج» : «جرأت» با داشتن «ترس» به‌وجود می‌آید.
 
 «چ» : «چگونگی برخورد با مشکلات و ناکامی‌ها» مهم است، نه خود مشکلات و ناکامی‌ها!
 
 «ح» : «حاصل» هر زحمتی رحمت است؛ مطمئن باش!
 
 «خ» : «خداوند» دنیا را به تو نشان‌می‌دهد؛ تو خودت را به خداوند نشان بده!
 
 «د» : «داشتن‌ها» همیشه به انسان کمک نمی‌کنند؛ گاه این نداشتن‌هاست که موجب خلق آثار می‌شوند.
 
 «ذ» : «ذره‌ذره‌ی» زندگی‌ات را شکرگزار باش!
 
 «ر» : «رهاشدن» از درد، ابتدای پذیرفتن درد است.
 
 «ز» : «زشت یا زیبا»؛ این بستگی به نگاه تو دارد.



 «ژ» : «ژولیدگی و آشفتگی ظاهری» می‌تواند دلیلی بر ژولیدگی و آشفتگی درونی نیز باشد؛ از پایه شروع کن تا به اصل برسی.
 
 «س» : «سلامتی»، ثروتی‌ست که ثروت‌های دیگر را جذب می‌کند.
 
 «ش» : «شکرگزاری» یعنی رسیدن به «شادکامی».
 
 «ص» : «صادقانه» زندگی کن؛ صادقانه جواب بگیر.
 
 «ض» : جلوی ضرر را از هر جا بگیریم، منفعت است.
 
 «ط» : «طاقت‌داشتن» در برابر سختی‌ها یعنی روزه داشتن تا هنگام افطار (سختی‌ها می‌روند و جسم و روح پیروز می‌شوند.)
 
 «ظ» : «ظاهر» و باطن اگر به هم نزدیک شوند، آینه می‌شوی!
 
 «ع» : «عشق» به زندگی‌ست نه عادت به زندگی.
 
 «غ» : «غصه‌خوردن» هم‌چون سبزی نشسته است؛ غصه‌ها را بشور!
 
 «ف» : «فاتح» فردای خود شدن، «امروز» را می‌طلبد.
 
 «ق» : «قدرت» در دیدن معایب نیست؛ در گفتن محاسن است.
 
 «ک» : «کمک کردن» به دیگران درحقیقت، یک نوع کنترل دردهای خودمان نیز هست.
 
 «گ» : «گاهی» شعری زمزمه کن، عکس بگیر، مهمان دعوت کن، یادداشتی بنویس، گاهی از گِله و غصه دوری کن؛ ضرر نمی‌کنی!
 
 «ل» : «لحظه‌های» قشنگ زندگی‌ات را تکرار کن!
 
 «م» : «محبت» هم‌چون مادر، منتظر دعوت نمی‌ماند.
 
 «ن» : «ناامیدی» از ندانستن است!
 
 «و» : «وفای‌به‌عهد» اولین نشانه برای اعتماد دو قلب است.
 
 «ه» : «هدیه‌ی» خداوند به انسان ،«عقل» اوست.
 
 «ی» : «یاور» همیشه همراه، موبایل نیست؛ خداوند است!

baran بازدید : 47 دوشنبه 03 تیر 1392 نظرات (0)

لبخند بزن

بدون انتظار پاسخی ازدنیا...
و بدان
.روزی دنیا آنقدر شرمنده خواهد شد

که به جای پاسخ به لبخند هایت

.به تمام سازهایت خواهد رقصید

baran بازدید : 35 شنبه 01 تیر 1392 نظرات (1)

 مردمانی را دیدم که تسبیح به دست گرفته و دانه دانه ذکر تو را می شمردند به عادت، آنگونه با شتاب و متصل نام تو را می خواندند که گویی در معامله ای از تو چیزی ستانده اند و اکنون بهای آن را می پردازند.
و اندیشیدم که آیا در هر بار خواندن نامت، بزرگی و لطفت را نیز در ذهن تداعی می کنند؟
مردمانی را دیدم که کاغذی دعا به بهایی می خریدند و چون نسخه ای از فروشنده، چند بار و چگونه خواندنش را برای رفع حاجت طلب می کردند.
و اندیشیدم که آیا ترا می خوانیم تا بستانیم یا ترا می خوانیم چون دوستت داریم؟
مهربانترین...
به ما بیاموز که دل آدمی عصاره وجود اوست، حرمت دل ها را از یاد نبریم.
به ما بیاموز که دوست داشتن را فراموش نکنیم و آنانکه دوستمان دارند را از خاطر نبریم.
به ما بیاموز که سوگند راست بودنِ دروغمان را نام تو نسازیم.
به ما بیاموز که به ناحق کردن حق دیگری عادت نکنیم.
و به من بیاموز که دوستی ام را بندی به پای دوستان نسازم و در همه حال دوستشان بدارم، حتی اگر فراموشم کنن..

baran بازدید : 36 جمعه 31 خرداد 1392 نظرات (0)

گاهی ... وقت خداحافظی از کسی ...
خواسته یا ناخواسته میگیم : « مواظب خودت باش ! »
مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه !
مواظب خودت باش یعنی برام مُهمی !
مواظب خودت باش یعنی نگرانتم !
... مواظب خودت باش یعنی دوستت دارم !
مواظب خودت باش یعنی به خدا می سپارمت !
مواظب خودت باش یعنی از الان دلم واست تنگ شده!
مواظب خودت باش یعنی... واقعاً مواظب خودت باش ..

baran بازدید : 37 یکشنبه 26 خرداد 1392 نظرات (0)



 
بعضی آدم ها طعم از دست رفتن نزدیکانشان را می چشند و بعضی نه
کسانی که عزیزی ..دوستی را از دست می دهند توی دلشان حفره دارند
حفره ای که پر نمی شود. نمی شود. تا دنیا دنیاست پر نمی شود
مادر من همیشه می گوید: فقط مرگ است که چاره ندارد
ولی ..ولی ..چاره نداشتن با دل انسان جور نمی شود هرگز
آدم زیر بار بیچارگی دل تنگی عزیزش، فکر از دست دادن عزیزش، تصور به زمین افتادن عزیزش
خم و کهنه و کوچک می شود
همه این را می دانند. اما همه این را نمی فهمند.
نمی شود فهمید، چون توی چشم آدم داغ دیده نمی شود نگاه کرد
بعید است که بشود. و تا چشم های کسی را نبینی
راه پیدا نمی کنی به جاده ها و گذرها و کوچه پس کوچه های دلش

baran بازدید : 39 شنبه 25 خرداد 1392 نظرات (0)

شرم میکنم که وزن خودم رو با شکم سیر بالای ترازوی کودک گرسنه ی کنار پیاده رو بکشم!

baran بازدید : 48 چهارشنبه 22 خرداد 1392 نظرات (0)






همه ما خودمان را چنين متقاعد مي كنيم كه زندگي بهتري خواهيم داشت اگر
شغلمان را تغيير دهيم
مهاجرت كنيم
با افراد تازه اي آشنا شويم
ازدواج كنيم
 
فكر ميكنيم،‌ زندگي بهتر خواهد شد اگر:
ترفيع بگيريم
اقامت بگيريم
با افراد بيشتري آشنا شويم
بچه دار شويم
 
و خسته مي شويم وقتي:
مي بينيم رييسمان نمي فهمد
زبان مشترك نداريم
همديگر را نمي فهميم
مي‌بينيم كودكانمان به توجه مداوم نيازمندند
بهتر است صبر كنيم ...
 
با خود مي گوييم زندگي وقتي بهتر خواهد شد كه :
رييسمان تغيير كند، شغلمان را تغيير دهيم
به جاي ديگري سفر كنيم
به دنبال دوستان تازه اي بگرديم
همسرمان رفتارش را عوض كند
يك ماشين شيك تر داشته باشيم
بچه هايمان ازدواج كنند
به مرخصي برويم
و در نهايت بازنشسته شويم....
 
حقيقت اين است كه براي خوشبختي، هيچ زماني بهتر از همين الآن وجود ندارد.
 
اگر الآن نه، پس كي؟
 
زندگي همواره پر از چالش است.
 
بهتر اين است كه اين واقعيت را بپذيريم و تصميم بگيريم كه با وجود همه اين مسائل، شاد و خوشبخت زندگي كنيم.
 
به خيالمان مي رسد كه زندگي، همان زندگي دلخواه، موقعي شروع مي شود كه موانعي كه سر راهمان هستند، كنار بروند:
مشكلي كه هم اكنون با آن دست و پنجه نرم مي كنيم
كاري كه بايد تمام كنيم
زماني كه بايد براي كاري صرف كنيم
بدهي‌هايي كه بايد پرداخت كنيم
و ...
بعد از آن زندگي ما، زيبا و لذت بخش خواهد بود!
 
بعد از آن كه همه ی اين ها را تجربه كرديم، تازه مي فهميم كه زندگي، همين چيزهايي است كه ما آن ها را موانع مي‌شناسيم
 
اين بصيرت به ما ياري ميدهد تا دريابيم كه جاده‌اي بسوي خوشبختي وجود ندارد. خوشبختي، خود همين جاده است.. بياييد از هر لحظه لذت ببريم.
 
براي آغاز يك زندگي شاد و سعادتمند لازم نيست كه در انتظار بنشينيم:
در انتظار فارغ التحصيلي
بازگشت به دانشگاه
كاهش وزن
افزايش وزن
شروع به كار
مهاجرت
دوستان تازه
ازدواج
شروع تعطيلات
صبح جمعه
در انتظار دريافت وام جديد
خريد يك ماشين نو
باز پرداخت قسط ها
بهار و تابستان و پاييز و زمستان
اول برج
پخش فيلم مورد نظرمان از تلويزيون
مردن
تولد مجدد
و...
 
خوشبختي يك سفر است، نه يك مقصد.
 
هيچ زماني بهتر از همين لحظه براي شاد بودن وجود ندارد.
 
زندگي كنيد و از حال لذت ببريد.
 
اكنون فكر كنيد و سعي كنيد به سؤالات زير پاسخ دهيد:
1. پنج نفر از ثروتمندترين مردم جهان را نام ببريد..
2. برنده‌هاي پنج جام جهاني آخر را نام ببريد.
3. آخرين ده نفري كه جايزه نوبل را بردند چه كساني هستند؟
4. آخرين ده بازيگر برتر اسكار را نام ببريد.
 
نميتوانيد پاسخ دهيد؟ نسبتاً مشكل است، اينطور نيست؟
نگران نباشيد، هيچ كس اين اسامي را به خاطر نمي آورد..
 
روزهاي تشويق به پايان مي رسد! نشان هاي افتخار خاك مي گيرند! برندگان به زودي فراموش ميشوند!
 
اكنون به اين سؤالها پاسخ دهيد:
1. نام سه معلم خود را كه در تربيت شما مؤثر بوده‌اند ، بگوييد.
2. سه نفر از دوستان خود را كه در مواقع نياز به شما كمك كردند، نام ببريد.
3. افرادي كه با مهرباني هايشان احساس گرم زندگي را به شما بخشيده‌اند، به ياد بياوريد.
4. پنج نفر را كه از هم صحبتي با آن ها لذت مي بريد، نام ببريد.
حالا ساده تر شد، اينطور نيست؟
 
افرادي كه به زندگي شما معني بخشيده‌اند، ارتباطي با "ترين‌ها" ندارند، ثروت بيشتري ندارند، بهترين جوايز را نبرده‌اند ....
 
آنها كساني هستند كه به فكر شما هستند، مراقب شما هستند، همان هايي كه در همه ی شرايط، كنار شما مي مانند ...
 
كمي بيانديشيد. زندگي خيلي كوتاه است.
 
شما در كدام ليست قرار داريد؟ نمي دانيد؟
اجازه دهيد كمكتان كنم.
شما در زمره ی مشهورترين نيستيد...،
 
شما از جمله كساني هستيد كه براي در ميان گذاشتن اين پيام در خاطر من بوديد

baran بازدید : 116 دوشنبه 20 خرداد 1392 نظرات (1)


امروز كه از خواب بيدار شدم از خودم پرسيدم :
زندگی چه می گويد؟
جواب را در اتاقم پيدا كردم
سقف گفت : اهداف بلند داشته باش!
پنجره گفت : دنيا را بنگر!
ساعت گفت : هر ثانيه با ارزش است!
آيينه گفت : قبل از هر كاری به بازتاب آن بينديش!
تقويم گفت : به روز باش!
در گفت : در راه هدف هايت سختی ها را هُل بده و كنار بزن!
زمين گفت : با فروتنی نيايش كن!
و در آخر، تخت خواب گفت : ولش کن بابا بگیر بخواب حال داری آآآآآآآآآآآآآآآآ!!!!!!!!!!!!!!!!!!

baran بازدید : 52 یکشنبه 19 خرداد 1392 نظرات (0)

کسی که می رود، دیگر بر نمی گردد. ممکن است کسی شبیه او بر گردد، ولی او نیست، فقط شبیه اوست. کسی که می رود، حتی اگر بر گردد، یک تکه اش را، یک تکه ی خیلی حیاتی اش را، آن جایی که رفته جا می گذارد. آن کسی که بر می گردد خودش نیست، یکی دیگر است، تازه اگر برگردد.
کسی که می رود، دیگر بر نمی گردد.

baran بازدید : 43 چهارشنبه 15 خرداد 1392 نظرات (0)

چندی پیش دختر جوانی با مراجعه به کلانتری 148 انقلاب تهران ماجرای عجیبی را پیش روی پلیس قرار داد که تازگی

داشت. دختر 21 ساله در تحقیقات گفت: «می‌خواستم به دانشگاه بروم که سوار اتوبوس شدم. زن جوانی که در

صندلی کناری‌ام نشسته بود خیلی باکلاس و شیک به نظر می‌رسید، دیدم که به صورتم خیره شده است تا اینکه

لبخندی زد و سرصحبت را باز کرد. وقتی شنیدم که با یک پزشک پوست آشناست و دستمال مرطوبی سراغ دارد که

باعث از بین رفتن لک و جوش صورتم می‌شود خوشحال شدم. می‌گفت دستمال‌ها بی‌خطر هستند و هر شب باید آن

را روی صورتم بگذارم تا پوستم ترمیم شود. «فریماه» همان لحظه یک سری دستمال مرطوب به من داد و خواست

شماره موبایلش را داشته باشم و اگر دستمال‌ها تاثیر خوبی روی صورتم گذاشتند با وی تماس بگیرم تا سفارش بدهد

از اروپا برایم بیاورند. همان شب دستمال مرطوب را روی صورتم گذاشتم. حس خوبی به من دست داد. از آن به بعد هر

شب این کار را می‌کردم. یک هفته نشده بود که با فریماه تماس گرفتم و بسته جدیدی از دستمال‌ها را سفارش دادم.

همدیگر را دیدیم و او با گرفتن 20 هزار تومان دستمال‌ها را به من فروخت».

دختر دانشجو افزود: «هر شب مرتب دستمال‌ها را استفاده می‌کردم و اگر آنها را به صورتم نمی‌گذاشتم نمی‌توانستم

بخوابم و نیمه‌های شب از خواب می‌پریدم. اصلا تصور نمی‌کردم که معتاد دستمال‌ها شده‌ام. رفته رفته وقتی از

دستمال‌ها استفاده نمی‌کردم خمار و خواب‌آلود می‌شدم. خواهرم که از نزدیک شرایط من را دنبال می‌کرد ترسیده

بود، طوری حرف می‌زد که انگار مطمئن است من مواد مصرف می‌کنم اما نمی‌پذیرفتم. هر بار با فریماه تماس

می‌گرفتم قیمت دستمال‌ها را چندین برابر بالا می‌برد. سومین بار بود که 100 هزار تومان خواست، ناچار بودم بپردازم.

هر هفته وقتی با فریماه تماس می‌گرفتم چون می‌دانست وابستگی شدیدی به دستمال‌ها دارم قیمت را بالاتر

می‌برد. خواهرم که بیشتر متوجه رفتارها و بی‌تابی‌های من شده بود خانواده را در جریان قرار داد. اصرار داشتند

آزمایش بدهم. من تصور نمی‌کردم چنین جواب عجیبی بشنوم، به خاطر همین پذیرفتم و آزمایش دادم. نتیجه

باورنکردنی بود.در خون من یک نوع ماده مخدر به نام «ال‌سی‌من» وجود داشت که از راه پوست و دستمال‌های

مرطوب من را معتاد کرده بود. وقتی با فریماه تماس گرفتم و شنید می‌دانم چه بلایی بر سر من آورده است تماس را

قطع کرد و از آن به بعد گوشی‌اش خاموش است. من از این زن که می‌تواند دخترهای دیگر را نیز فریب دهد، شکایت

دارم». ماموران با شنیدن ادعاهای دختر دانشجو به بررسی‌های تخصصی دست زدند و پی بردند «ال‌سی‌من» یک نوع

ماده مخدر سوییسی بوده و از طریق اروپا وارد ایران شده است.ماموران دریافتند که فریماه با اطلاع از اینکه

دستمال‌ها اعتیاد‌آور هستند، سوار اتوبوس‌ یا مترو به جذب مشتری از میان دختران جوان پرداخته و با استفاده از عدم

آگاهی آنان به خطری که در پیش دارند ابتدا با قیمت‌های پایین دستمال‌های «ال‌سی‌من» را در اختیارشان گذاشته

سپس با اعتیاد طعمه‌هایش پول زیادی به جیب می‌زند.تحقیقات در این باره که آیا باند سازمان‌یافته‌ای به چنین اقدام

خاموشی دست می‌زند

!

baran بازدید : 42 چهارشنبه 15 خرداد 1392 نظرات (0)

اگر زندگیم شد سراپا حدیثت
ترحم نمی خوام تو چشمای خیست

تو وعشق خوبت اگر قسمتم نیست
به زانو نیفتم که این خصلتم نیست

 

نمیخوام تو چشمام بخونی احساسم
نمیخوام ببینی که در التماسم
اگر عاشق هستم هنوز که هنوزه
نمیخوام دل تو واسه من بسوزه
خداحافظ ای عشق خداحافظ ای گل
واسه دل شکستن نداری تحمل
خدا حافظ ای عشق برو به سلامت
مثه من به غصه نداری تو عادت

 

من از تو نمیخوام دلیل و بهونه
گناهی نداری همینه زمونه

تو نیستی به قلبم جوابی بدهکار
منم که اسیرم تو نیستی گرفتار

 

برو موندنت رو به اصرار نمی خوام
نه هرگز من عشقو به اجبار نمی خوام
هنوزم عزیزم دلت نازنینه
دیگه نیستی عاشق حقیقت همینه
خداحافظ ای عشق خداحافظ ای گل
واسه دل شکستن نداری تحمل
خدا حافظ ای عشق برو به سلامت
مثه من به غصه نداری تو عادت

 


برو موندنت رو به اصرار نمی خوام


نه هرگز من عشقو به اجبار نمی خوام
هنوزم عزیزم دلت نازنینه
دیگه نیستی عاشق حقیقت همینه

 

خداحافظ ای عشق خداحافظ ای گل
واسه دل شکستن نداری تحمل
خدا حافظ ای عشق برو به سلامت
مثه من به غصه نداری تو عادت

 

خداحافظ ای عشق خداحافظ ای گل
واسه دل شکستن نداری تحمل

baran بازدید : 35 سه شنبه 14 خرداد 1392 نظرات (0)

یعنی میشود روزی برسد که بیایی ..

مرا درآغوش بگیری ..

بخواهم گله کنم ...!
...
بگویی هیسسسسس

بگویی همه کابوسها تمام شد

میخواهم امشب دیوانه ات کنم !!

baran بازدید : 98 سه شنبه 14 خرداد 1392 نظرات (0)

جنون جنسیت نمی شناسد

 

من زن هایی را دیده ام مجنون

و مردهایی را که لیلی شده اند

دیروز زنی را در خیابان دیدم که پرواز می کرد

فریاد زد

 

عاقبت بوسیدمش

 

baran بازدید : 34 یکشنبه 12 خرداد 1392 نظرات (0)

افـــســـوس . . .
"آلزایمر" درست زمانی به سراغت میاید که

خاطرات ِ به جا مانده اش پیرت کرده است

... و "تو" ، چیزی از جوانی نفهمیدی ...

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا ،حالا که من افتاده ام از پا چرا..؟؟؟

 

http://www.8pic.ir/images/13390859790173436611.jpg

baran بازدید : 53 یکشنبه 12 خرداد 1392 نظرات (0)


به دلم افتاده امشب که به یاد من نشستی
پلک تو سنگین خوابه اما چشماتو نبستی
به دلم افتاده امشب که دلت هوامو کرده
میون خاطره هامون داره دنبالم می گرده
همه خاطره ها رو دوره کن مثل من امشب
تو به خواب من تنها نازنین سر بزن امشب
همه خاطره ها رو دوره کن مثل من امشب
تو به خواب من تنها نازنین سر بزن امشب

شبا هرشب یه دل سیر خالی از بغض تو میشم
عکستو بغل می گیرم آخ که جات خالیه پیشم
دست من نیست اگه دستم همش از تو می نویسه
اگه دلتنگم و چشمم هرشب از یاد تو خیسه
همه خاطره ها رو دوره کن مثل من امشب
تو به خواب من تنها نازنین سر بزن امشب
همه خاطره ها رو دوره کن مثل من امشب
تو به خواب من تنها نازنین سر بزن امشب

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتان در مورد این وب سایت چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 168
  • کل نظرات : 170
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 59
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 38
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 46
  • بازدید ماه : 102
  • بازدید سال : 1,009
  • بازدید کلی : 49,470
  • کدهای اختصاصی